خانه عناوین مطالب تماس با من

حالیته

حالیته

پیوندها

  • هوای خنک استغنا
  • فقط کمی برای خودم
  • بهشت گمشده
  • خران کویر
  • باران داغ
  • چشم های منتظر
  • حرف های شکلاتی
  • پرکسیما

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • یلدا نزدیک است....
  • این شعر برای کسی نیست
  • بودم
  • تنهایی
  • میدانم دلتنگیم برای چیست ؟
  • در جواب علی چه خواهد گفت؟
  • عاشقان عیدتان مبارک باد
  • اشکی در گذرگاه تاریخ
  • مهم نیست......
  • روزگار بهتری از راه میرسد.....
  • زندگی را دوست میدار
  • شعله عشق
  • مناجات پیر هرات خواجه صاحب انصاری
  • کتیبه
  • گل آفتاب گردان

نویسندگان

  • ماه 24
  • سعید 2

بایگانی

  • آذر 1384 2
  • آبان 1384 5
  • مهر 1384 8
  • شهریور 1384 4
  • مرداد 1384 7

آمار : 12913 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • یلدا نزدیک است.... جمعه 25 آذر‌ماه سال 1384 01:50
    من از دوردستها میایم . از سرزمینی بسیار دور . از جائی که بذر محبت میکارند و عشق میروید . مرغ عشق زمزمه مهر وعاطفه سر میدهد و ریاحین گوش به آواز او به رقص و پایکوبی میردازند . نسیم آرام آرام بر فراز باغ گل پرواز میکند و من از آن دیار بذر عشق ودوستی آورده ام تا در کویر خشک دلهای بی روح بپاشم و با اشک چشمانم آبیاریش کنم...
  • این شعر برای کسی نیست سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1384 11:34
    این شعر برای کسی نیست این جمله به ذات خود قائم است این حادثه شگرف معجزه وار اتفاق می افتد بی هیچ دلیلی بی هیچ دلالتی شعری سروده ام وقتی حرفم را نمی فهمند حرفی گفته ام آنگاه که بر لب بام ایستاده ام هر کلمه معنای دیگری دارد هر سنگریزه دعوتی است به اتفاق ما را از حقیقت گریزی نیست ما را از ندانستن گریزی نیست خالی از هر...
  • بودم دوشنبه 23 آبان‌ماه سال 1384 22:00
    من بیشتر هم اینجا بودهام اما کی یا چطورنمی دانم
  • تنهایی دوشنبه 23 آبان‌ماه سال 1384 21:51
    اکنون لحظه ای است مابین ازل و ابد که در ان گذشته و آینده و حال یکی هستند و حد فاصلی بین انها نیست .
  • میدانم دلتنگیم برای چیست ؟ جمعه 20 آبان‌ماه سال 1384 02:24
    راستی یکی میگفت خدا که سالهای سال کهکشانها رو آفرید فکر کرد که خیلی خوش خواهد گذشت بعدش نشست و نشست دید نه کسی هست که یادش کنه نه چیزی هست که شادش کنه همه سیاره ها و ستاره ها خاموش و بی احساس اند . بعدش چون دنیا از همشون گرد و خوشگل بود اومد چندتا دایناسور و نهنگ و کرم خاکی رو خلق کرد تا یه تنوعی باشه دیگه . ولی باز...
  • در جواب علی چه خواهد گفت؟ چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1384 17:15
    مرد می رفت و همچنان مبهوت که زمان با زمین چه خواهد کرد ادمی این مسافر برهوت ، با شبی اینچنین چه خواهد کرد یک طرف شاهراه روشن نان، یک طرف کوی مبهم ا یمان بر سر این دو راهه تا انسان با غم نان و دین چه خواهد کرد چشمها منتظر ، نفسها حبس، خیره در بام رستگاری تا عشق بر نردبان مذهب در ، پله ی اخرین چه خواهد کرد مثل یک گله...
  • عاشقان عیدتان مبارک باد سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1384 01:33
    عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت بس شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت .... عید بر عاشقان مبارک باد عاشقان عیدتان مبارک باد پیشاپیش تبریک مرا بپذیرید........... معنای حقیقی عشق . آدمها به هم گل می دهند . چون معنای حقیقی عشق در گل ها نهفته است. کسی که سعی می کند صاحب گلی شود پژمردن زیبایی اش را هم می بیند. اما اگر به همین...
  • اشکی در گذرگاه تاریخ جمعه 29 مهر‌ماه سال 1384 02:31
    از همان روزی که دست حضرت قابیل ،گشت آلوده به خون حضرت هابیل از همان روزی که فرزندان آدم زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید آدمیت مرده بود ، گر چه آدم زنده بود از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند آدمیت مرده بود گر چه آدم زنده بود بعد دنیا هی پر از آدم شد و این...
  • مهم نیست...... سه‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1384 02:09
    هیچ اهمیتی نداره که چند میلیارد انسان در این کره خاکی زندکی میکنند ، چند میلیون نفر با تو هم ملیت هستند ، چندین صد هزار نفر با تو در یک شهر زندگی میکنند ،‌ صدها نفر در اطراف و نزدیکت جمع شده اند و با دهها نفر همیشه دور هم هستی . خیلی وحشتناک است که یک نفر را نتوانی از صمیم قلب و خالصانه بیابی که دوستت داشته باشد و...
  • روزگار بهتری از راه میرسد..... پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1384 02:50
    No one ever said life would be easy, and it seems so unfair sometimes. Yet life's ups and downs make us better and stronger, even though we may not realize it at the moment. Remember When you hurt, let the pain out. When you're sad, let the tears flow. When you're angry, release it. When frustration sets in, work it...
  • زندگی را دوست میدار جمعه 15 مهر‌ماه سال 1384 15:33
    نمیتوانیم آنگونه که دیگران می گویند ، باشیم . باید به خود گوش فرا دهیم . جامعه ، خانواده ، دوستان و همراهان ، هیچ یک نمی توانند بگویند که چه کنیم . تنها ماییم که می دانیم و تنها ماییم که می توانیم ، آنچه برای ما نیکوست در پیش گیریم . پس هم اکنون ، آغاز کن . باید سخت بکوشی ، باید از سدهای بسیار گذر کنی ، ناگزیری با...
  • شعله عشق چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1384 11:38
    شعله عشق امروز صبح دعا کردم: «خدایا! مرا چون سبزه ها فروتن ساز، چون گلها ساده و بی-خود، بادا همانند پروانه ای که در شعله فرو می شود در شعله عشق "تو" معبودم فرو شوم.» جی.پی.وسوانی هنگامی که عشق به شما اشارتی کرد، از پی اش بروید، هر چند راهش سخت و ناهموار باشد. هنگامی که با بال هایش شما را در بر می گیرد، تسلیمش شوید، گر...
  • مناجات پیر هرات خواجه صاحب انصاری یکشنبه 10 مهر‌ماه سال 1384 01:51
    الهی اگر از دنیا نصیبی است به بیگانگان دادم و اگر از عقبی مرا ذخیره یی است به مومنان دادم ـ در دنیا مرا یاد تو بس و در عقبا مرا دیدار تو بس دنیا و عقبا دو متاعند بهایی و دید نقدیست عطائی ـ قومی بینم باین جهان از و مشغول قومی از هر دو جهان بوی مشغول گوش فرا داشته که تا نسیم سعادت از جانب قربت کی دمد؟ و آفتاب وصلت از...
  • کتیبه چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1384 01:01
    کتیبه فتاده تخته سنگ آنسوی تر ، انگار کوهی بود و ما اینسو نشسته ، خسته انبوهی زن و مرد و جوان و پیر همه با یکدیگر پیوسته ، لیک از پای و با زنجیر اگر دل می کشیدت سوی دلخواهی به سویش می توانستی خزیدن ، لیک تا آنجا که رخصت بود تا زنجیر ندانستیم ندایی بود در رویای خوف و خستگیهامان و یا آوایی از جایی ، کجا ؟ هرگز نپرسیدیم...
  • گل آفتاب گردان دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1384 08:59
    دلی که براستی عاشق شده باشد هیچگاه عشق را فراموش نمیکند بلکه عشق را تا پایان عمر ادامه میدهد همچون گل آفتاب گردان که خدای محبوب خویش – خورشید - را هنگام غروب با همان چشمان می نگریست که هنگام طلوع بر او گشوده بود . توماس مور – شاعر ایرلندی قرن نوزده
  • از عشق دوباره از عشق بگو دوشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1384 23:09
    غصه ء فردا را نخورید چون خدا در فکر فردای شما نیز می باشد.مشکلات هر روز برای همان روز کافی است لازم نیست مشکلات روز بعد را نیز به آن بیفزایید . هیچکس چراغ را روشن نمی کند تا پنهانش سازد بلکه آن را در جایی می آویزد که نورش بر هر که وارد اتاق می شود، بتابد.چشم نیز چراغ وجود است! چشم پاک همچون تابش آفتاب، اعماق وجود...
  • وقتی کوچک بودم : شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1384 22:10
    وقتی کوچک بودم : وقتی کوچک بودم دلم می خواست زود بزرگ شم . و حالا که بزرگ شدم با خودم میگم : کاش بزرگ نمی شدم . کاش می شد جلوی گذر زمان را گرفت . حتماً تا حالا براتون پیش اومده وقتی یه بچه کوچیک رو می خواین آروم کنین ، تا حرفتون رو گوش بده و طبق میل شما رفتار کنه بهش میگین تو دیگه بزرگ شدی نباید فلان کار رو بکنی یا...
  • و ان تجعلنی ممن یدیم ذکرک و لا ینقض عهدک پنج‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1384 15:14
    ومرا از کسانی قرار ده که دایم به یاد تو هستند و عهدت را نمی شکنند ...... با این همه، ای قلبِ در به در! از یاد مبر که ما ـ من و تو ـ عشق را رعایت کرده‌ایم از یاد مبر که ما ـ من و تو ـ انسان را رعایت کرده‌ایم، خود اگر شاهکارِ خدا بود یا نبود (شاملو مدتهاست که نمی نویسم و نوشتن فراموشم شده ، از همان روز تا کنون دفتری را...
  • راه خدا چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1384 09:36
    راه خدا راه شناختن خدا،راه عشق ورزیدن به "او" ست.به "او" عشق ورز. و آنگاه طبق خواست "او" زندگی کن و پیوسته در قلبت نجوا کن :"در باران و آفتاب،در درد و لذت،در شکست و پیروزی،خدایا!بادا که خواست "تو"تحقیق پذیرد." جی.پی.وسوانی مــی خواهم امشب تمام خاطرات کودکیم را قابی کهنه بگیرم و بر سر در دیده گانم بیاویزم تافراموش...
  • همراه با خورشید شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1384 10:03
    خداوند هر روز - همراه با خورشید - لحظه ای را به ما می بخشد که در آن می توانیم هر آن چه را که ما را نا شاد می کند ، دگرگون کنیم . هر روز می کوشیم وانمود کنیم که این لحظه را نمی فهمیم ، که وجود ندارد ، که امروز مانند دیروز است و همچون فردا خواهد بود . اما هرکس به روز خود توجه کند ، آن لحظه ی جادویی را کشف می کند . این...
  • من با قلبم پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1384 22:21
    پدر چرا بمن آموختی که قلبم را برای روزهای صداقت نگهدارم؟ من با قلبم تنها مانده ام......
  • موج یا نهنگ دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1384 11:15
    موج یا نهنگ کدام آخر قهرمان این دریاست؟ نهنگ؟ انکه به یک دم تکانیدن آرام به کام مرگ کشد کاروان قایق را و با پراندن سر سوی راست یا چپ خویش دویست ماهی را یکدهن فرو بلعد و یا که موج؟ همان سر کشیده پر شور که مشت کوب کند هر چه کشتی گمراه و تف زند بر رخ هر چه بندر مغرور نهنگ یا موج؟ جواب این تجربه این است. نهنگ چرا که موج...
  • برای تقدیس مادرت دعا کن سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1384 15:11
    از چشمانی که بر تو نگران بود و برای تو شادی ها آماده کرده بود یادآور از آن دست ها که در شبهای کودکی که با نوازش هایش دردهای تو را تسکین داد یادآور از آن دلی که به خاطر تو زخم ها خورد و باز وفاداری کرد و وفادار ماند پس زانوی خود را به زمین بگذار و برای تقدیس مادرت دعا کن شیللر
  • یادمان باشد از امروز جفایی نکنیم دوشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1384 07:40
    یادمان باشد از امروز جفایی نکنیم گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم خود بتازیم به هر درد که از دوست رسد بهر بهبود ولی فکر دوایی نکنیم جای پرداخت به خود بر دگران اندیشیم شکوه از غیر خطاست خطایی نکنیم یاور خویش بدانیم خدایاران را جز به یاران خدا دوست وفایی نکنیم یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق زهر بی سرو پایی...
  • ابهت دریا یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1384 08:47
    بر رود ها که تابع راهند دلبستگی نشاید دریا گر چه گه متلاطم اما همیشه ساکن و این است که در سر ما را هوای بندگیش نیست ما دل به ابهای هرز سپردیم هر چند در ابهت دریا شکی نیست
  • سلام شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1384 15:06
    سلام دوستان نا آشنا همه چیز از یک عکس شروع شد و نمی دانم تا کجا ادامه خواهد داشت..... امیدوارم با کمک شما و نظراتتان ادامه پیدا کند. از این که زندگی تان پایان پذیرد نترسید از آن بترسید که زندگی را هیچ گاه آغاز نکنید